جدول جو
جدول جو

معنی آب و رنگی - جستجوی لغت در جدول جو

آب و رنگی
(بُ رَ)
در اصطلاح نقاشان، نقشی بالوان. مقابل سیاه قلم
لغت نامه دهخدا
آب و رنگی
نقشی که با آب و رنگ کشند مقابل سیاه قلم
تصویری از آب و رنگی
تصویر آب و رنگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب و رنگ
تصویر آب و رنگ
سپیدی و سرخی چهره، کنایه از رونق و جلا، در هنر رنگ های آمیخته با آب که در نقاشی بر روی کاغذ یا پارچه به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
(بُ رَ)
سپیدی و سرخی در چهره ورونق و جلا: خوش آب و رنگ. بد آب و رنگ:
حواصل چون بود در آب چون رنگ
همان رونق در او از آب و از رنگ.
نظامی.
ز قد و روی تو شرمنده باغبان میگفت
که آب و رنگ ندارند سرو و لالۀ ما.
؟
، رنگ و رو. رنگ و آب
لغت نامه دهخدا
(فِ رَ)
نام چشمۀ آب معدنی به لاریجان
لغت نامه دهخدا
رنگهای خشک شده و رنگهای آمیخته با آب و مواد چسبنده که بوسیله قلم موی مخصوص بروی کاغذ یا پارچه ابریشمی کشند آب رنگ. مقابل رنگ و روغن سیاه قلم، پرده ای که با آب و رنگ نقاشی شده باشد آب رنگ، سفیدی و سرخی چهره رونق و جلای صورت: خوش آب و رنگ بد آب و رنگ، رنگ و رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب و رنگ
تصویر آب و رنگ
((بُ رَ))
پرده ای که با آب و رنگ نقاشی شده باشد، شادابی چهره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب یک رنگی
تصویر آب یک رنگی
آب صفا
فرهنگ واژه فارسی سره